- تلخ مذاق (تَ مَ)
بدذوق. تلخ مزاج:
شها بوصف تو خوش کرده ام مذاق سخن
مدار عیش مرا بر امید تلخ مذاق.
خاقانی.
رجوع به تلخ مزاج شود
شها بوصف تو خوش کرده ام مذاق سخن
مدار عیش مرا بر امید تلخ مذاق.
خاقانی.
رجوع به تلخ مزاج شود
